
شب عید غدیر ، حدیثی از امام صادق(ع) شنیدم که خیلی منو به فکر فرو برد

شب عید غدیر ، حدیثی از امام صادق(ع) شنیدم که خیلی منو به فکر فرو برد
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا بکجا
دلم زصومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
خوشا به حال اون آدمایی که صلاح کار رو می دونن و هیچوقت دلشون از صومعه و خرقه پوشی نمی گیره!
نمی دونم وقتی راهو گم کردی خوبه که بدونی راهو گم کردی و ..
یا اصلا نفهمی که ازصراط مستقیم خارج شدی؟
شاید نفهمی بهتر باشه چون روز قیامت هم تورو به اندازه فهمت مواخذه می کنن
ولی امان از وقتی که می فهمی داری گم میشی ، داری می افتی توی چاه !
ولی هر چقدر دست میندازی که دستاویزی پیدا بشه و بیایی بالا دستاویزی نیست
و یا اگه با هزار جون کندن دستت به نوک یک طناب رسید شیطون لعنتی محکم اون طناب رو می کشه...
اره این حال خیلی بدیه که کار و راه درست رو بشناسی ولی علی رغم میل باطنیت نتونی به واسطه حضور و قدرتش کار درست رو انجام بدی ...
روزی قابم را به دستی سپردم و او طول و عرضش را کاملاً تغییر داد
به زودی با قاب جدیدم انس گرفتم
ولی لمروز دلتنگ قابم شدم و به سراغش آمدم
دوبازه زخم هایم آبدار و به روز شد
لطفاًنمک....
این روزا خیلی راحت تک تک ما آدما می توانیم بفهمیم ، که مولانا چی گفته:
اولاً : اصلاً خوشیم؟
ثانیاً: از چی دلخوشیم؟
ثالثاً: حد توقع و رضایتمون از خودمون و زندگی چیه؟
رابعاً: ذاتاً اینجوری بودیم و یا شرایط ما رو اینجوری کرده؟
همچو موری اندرین خرمن خوشم
تا فزون از خویش باری می کشم
خدایا، به من توفیق تلاش در شکست،
صبر در نومیدی،
رفتن بیهمراه،
فداکاری درسکوت؛
دین بیدنیا؛
مذهب بیعوام؛
عظمت بینام؛
ایمان بیریا؛
خوبی بینمود؛
قناعت بیغرور؛
عشق بیهوس؛
تنهایی در انبوه جمعیت؛
دوست داشتن بیآنکه دوست بداند؛ روزی کن.
طبق گفته پدر عرفان نظری( ابن عربی):
انسان مختصری از عالم است و عالم مطول انسان.
بنابراین انسان کامل مختصر و عالم مطول است و از سویی عالم نیز مختصر حق است.
در نتیجه چون انسان مختصر عالم و عالم مختصر حق است پس انسان مختصر المختصر حق است
اما صبر کن موضوع به این راحتیا هم نیست اینایی که گفتم درباره انسان کامل نه انسان حیوان!
انسان حیوان صرفاً مختصر عالم!
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
مهر آنچه تو اندیشی،لطف آنچه تو فرمایی
باغبان با تو سخن می گویم
با تو که امروز ترسیدی
ترسیدی که نهال به ثمر نشسته ات در برابر طوفان نا بهنگام به زمین افتد و خشک شود
باغبان ازآن شب که در عالم رویا دیدی باران فقط به درخت تنومند و پر بار باغت بارید فهمیدی....
تو فهمیدی....
تو ماندی و دو نهال....
تو ماندی و غصه پرورش دو نهال در کویر...
روزها گذشت
نهال ها را با خون و دل درخت کردی، پر ثمر....
می دانم چقدر در این مسیر آفت ها به باغت زد
ولی درود بر تو باغبان که نگذاشتی هیچ آفت و طوفانی باغت را نابود کند
درود بر تو باغبان که همیشه به موقع درختانت را حراست کردی
چرا امروز ترسیدی؟
این هم طوفانی است مثل طوفان های این چند ساله
یادت باشد که این درختان همان نهال هایی هستند که پیوند آن درختی هستند که ازباران سیراب شد ...
یادت باشد که ریشه در تن و جان باغبانی مثل تو دوانده اند...
باغت همیشه سبز باغبان
مادر بزرگ عزیزم امسال روز تولد حضرت علی(ع) جات خیلی خالی بود
آخه یاد جملاتی ازت افتادم که احساس دلتنگیم رو خیلی زیادتر کرد
یادت بخیر ، شبایی که میومدم خونتون و شب می خوابیدم پیشت ، با صدای بلند اشهدت رو می خوندی و بعدش می گفتی:
علی یا شاه مردان
دل ناشاد ما را شاد بگردان
و آروم می خوابیدیم و الان چند ماهیه که آروم آروم خوابیدی.
آسوده بخواب اینجا غصه ها بیشتر شده و ایمانا ضعیف تر!
دلم برات تنگ شده، دلم برای دعا کردنات تنگ شده
یادت بخیر
چقدر قشنگ می گفتی عاقبت بخیر بشم
بازم دعام کن که خیلی محتاج دعاتم.
روحت شاد.
دو سال است وقتی به چنین شبی می رسم (لیله الرغائب) یادم می افتد که دلتنگ خدا شوم .
وحشت می کنم مبادا خدا فراموشم کند ، مبادا دستم را رها کند .
فریاد می زنم که من از معلق بودن می ترسم .
افسوس می خورم که از خود واقعی ام فاصله گرفته ام.
وحشت می کنم از این همه جهالت عالمانه وصداقت ریاکارانه ، از این همه پوچی و بیراهه که گرفتار آنم .
شرمگینم از انسان بودنم ،آن موجود خاکی که قرار بود خلیفه الله روی زمین باشد.
می دانم خیانت کردم در این امانت الهی.
خیلی وقت است که خود را گم کرده ام وهمه چیز را باخته ام و
هم خود را به بی خبری زده ام...
خدای خوبم می دانم رهایم نکردی ، می دانی من هم فراموشت نمی کنم
من امیدوارم ، خدای خوبم
خدای مهربانم...