حتماً حکایت حضرت یونس علیه السلام رو شنیدید،اینکه بیش از صد سال قومش رو تحمل کرد ولی یه روز صبرش لبریز شد و قومش رو نفرین کرد و روانه دریا شد و سوار کشتی... و خدا هم به خاطر از دست دادن( مقام صبر و نفرین کردن) حضرت رو درشکم ماهی، به سه ظلمت گرفتارکرد.

1 - ظلمت شب      2- ظلمت دریا         3 - ظلمت شکم ماهی 

ونجات دهنده ظلمت او و مرکبش به سوی نورذکر معروف یونسیه شد

 ( :لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین)

نقل شده که: آخرین سخن حضرت عیسی علیه السلام بر سرصلیب این بوده که":پدر آنها را عفو کن زیرا نمی دانند چه می کنند ."

 و یا اینکه : روزی امام سجادعلیه السلام با یارانش نشسته بودند که شخصی از راه رسید و شروع به توهین به حضرت کرد،یاران ناراحت شدند که جواب بدهند ولی امام نگذاشت...روزی امام به خانه شخص رفت و گفت می دانی برای چه به اینجا آمدم ؟گفت آمده ای که بجنگی،امام فرمودند: خیر، آمده ام که دعایت کنم که اگر آن چیزهایی که  در مورد من گفتی ومن هستم، خدا مرا ببخشد و اگر نیستم، خداوند ترا ببخشد.

 عمق این حکایات رو اگه درک کنیم، (،وقتی حضرت یونس به اون شکل تنبیه شد پس ما چی....ما که برای هر چیز کوچیکی صبرمون تموم میشه و شروع به نفرین و ناله می کنیم.وقتی امام سجاد رو با اون مقام و منزلت توی جمع بهشون   ناسزا میگن ولی ...وقتی حضرت عیسی رو بعد از اون همه شکنجه...)باید برای همیشه دیگران رو به جای نفرین، دعا کنیم،

.بیاید یک چاه بیرون از ذهنمون ،درست کنیم و هر کس بهمون بدی کرد ،بدیهاش رو توی اون چاه بریزیم و همون بالای چاه بایستیم و با صدای بلند و از ته دل دعاش کنیم ،اون موقع می بینیم که اگه نفرین می کردیم و انتقام می گرفتیم ،خوشیمون همون لحظه بود ولی وقتی دعاش میکنیم و می بخشیم یک عمر خوشحال میشیم .

پس تا به حال کسی رو دعا  و یا نفرین کردید؟از این به بعد چه می کنید؟؟؟؟؟؟

(البته بحث بازتاب روانی  دعا هم خیلی مهم ،که مورد بحث ما نیست.)