تصویر صحرای عرفات روی صفحه تلویزیون بغضم رو به اشک تبدیل کرد و
به یاد آیه 12سوره انعام افتادم :
(همه شما را در روز قیامت گرد می آورند)
اون همه آدم که هر کدومشون زبون و رنگ و نژاد خاصی دارن همه یکرنگ و یک لباس به راز و نیاز با تو مشغولن و اعتراف می کنند و کسب معرفت،معرفت نفس و خود شناسی،اون جا خیلی خوب معرفت نفس و معرفت رب قرین همدیگه میشن یعنی همین که خودت رو شناختی در واقع خدات رو شناختی...
صادقانه اعتراف می کنند چون که بزرگترین گناه توی عرفات یاس و نا امیدی از بخشش توست. منم از همین جا دست هام رو بالا می گیرم و نگاهم رو به آسمون و فریادم رو بلند و دلم رو روانه صحرای عرفاتت می کنم و ازت رحمت می خوام.
می دونی که چقدر دلم می خواد اونجا بودم . تموم دعای عرفه رو ایستاده می خوندم و دعا می کردم، دعا اونجا به خاطر حضور آقا امام زمان(عج الله)قطعا مستجاب میشه، اگر بودم اون جا با چشم های اشک آلود و لی منتظر و مشتاقم به دنبال آقام می گشتم و ...وحشت دارم از اینکه ببینمش ولی نشناسمش و چقدر بیزارم ازاین جاهل بودن..
ای کاش اونجا بودم و میدیدم که شیطان چقدر سر افکنده است !
ای کاش اونجا بودم و بهت می گفتم چقدر از این شنبه تا جمعه ها خسته ام !
ای کاش اونجا بودم و اعتراف می کردم که از برچسب مسلمون و شیعه بودنم وحشت دارم !
ای کاش اونجا بودم و ازت می خواستم که همه مریضا رو شفا بدی !
ای کاش اونجا بودم و بهت می گفتم که دلشوره ها رو از بین ببر !
ای کاش اونجا بودم و ...
ولی امیدوارم که می پذیری دلم رو روانه اونجا کنم...