گاهی دلم می خواهد تو را از گور بیرون بکشم و بگویم اینها چه بوده که گفته ای?آیا واقعا خواب دیده ای و یا از مغز مبارک خودت تراوش کرده اند? اگر خواب بوده باید عرض کنم اضغاث و احلام بوده نه مکاشفات و اگر خودت گفته ای با چه جراتی خزعبلاتت را به مردم زمانه ات تحمیل کرده ای?فکر نکرده ای زمان می گذرد و در مورد حرفهایت قضاوت می شود? با جرات می گویی خداوند خواست آینه تمام نمایی از خود داشته باشد آدمی را خلق کرد قسمتی از خودخواهی را فهمیده ای که که خواست خودش را ببیند ولی نفهمیده ای که خدا حوصله اش سر رفته بود و فقط قرقره ای در دست داشت عروسک هایی درست کرد و به قرقره اش وصل کرد و این بود آغاز سرگرمی یک خدا. .. عروسک خیمه شب بازی شدن یک مشت عروسک متنوع...جناب ابن عربی ای کاش تو پدر عرفان نبودی! ای کاش این علم ناعلم بی پدر می ماند تا برایش مادری می کردم بهتر از یک پدر!