نویسنده: دل آرام - چهارشنبه 90/6/30
روزی قابم را به دستی سپردم و او طول و عرضش را کاملاً تغییر داد
به زودی با قاب جدیدم انس گرفتم
ولی لمروز دلتنگ قابم شدم و به سراغش آمدم
دوبازه زخم هایم آبدار و به روز شد
لطفاًنمک....
روزی قابم را به دستی سپردم و او طول و عرضش را کاملاً تغییر داد
به زودی با قاب جدیدم انس گرفتم
ولی لمروز دلتنگ قابم شدم و به سراغش آمدم
دوبازه زخم هایم آبدار و به روز شد
لطفاًنمک....
این روزا خیلی راحت تک تک ما آدما می توانیم بفهمیم ، که مولانا چی گفته:
اولاً : اصلاً خوشیم؟
ثانیاً: از چی دلخوشیم؟
ثالثاً: حد توقع و رضایتمون از خودمون و زندگی چیه؟
رابعاً: ذاتاً اینجوری بودیم و یا شرایط ما رو اینجوری کرده؟
همچو موری اندرین خرمن خوشم
تا فزون از خویش باری می کشم