چند وقتی بود که هر وقت به اون قسمت دلم رجوع می کردم ، می دیدم تابلو یی نصبه
با عنوان: در دست تعمیر
کلافه می شدم
کارگرایی رو می فرستادم ولی فایده ای نداشت
در روند کار هیچ پیشرفت جدی نمی دیدم
مشکل رو فهمیدم
من کار فرما خوب مدیدیت نمی کردم
یه روز رفتم و خودم آستینام رو بالا زدم ، یه یا علی گفتم و تیشه رو برداشتم
فهمیدم :هیچ کس از خودم برای خودم دلسوزتر نیست
چقدر لذت بخش بود
تصمیم گرفتم از نو بسازم
چه گرد و خاکی شد و....
تابلو رو عوض کردم و تابلوی جدید رو نصب کردم با عنوان:
آباد شد .