خسته ام از حبس و ديوار و قفس خسته ام از حجم سنگين نفسخسته ام از ابر و باران و غبار از طلوع و از غروب اين ديارخسته ام از خستگي و سادگيخسته ام از عشق و از دلدادگياين چندبيت انگار حرف دل منم بودومن خسته ام خيلي
خدايا راحتم آرزوست