ميگويند خدا نيست كه دست آدمها را ول ميكند ماييم كه دست خدا را رها ميكنيم تا دست ديگران را بگيريم...
نميدانم اما حتما راست ميگويند.
خدا تنهاست.مجسمه هايش را آفريدو در ميان انبوه مجسمه هايش تنها ماند و كسي اورا نشناخت...
خدا گاهي از تنهاييش گريه هم ميكند...روي ابرها مي ايستد.به عصايش تكيه مي دهد.از آن بالا نگاه ميكند به اين همه حماقت انسانها.بعد با خودش فكر ميكند كـه « اين بود آفريده ي من ؟ »و اشك لاي ريشهاي بلند و سفيدش گم ميشود...
دست خدا بر شانه هاي ماست...شايد !!!