گاهي همين نوشتن ها ست كه باعث ميشه آدمي خودش را بفهمد.
براي اينست كه ميگويم چيزي بنويس.در لحظه هايي كه انسان گم ميشود در خود و نميفهمد حتي ذهن خودش را ...
من هم صلاح كارهاي خدا را نميفهمم.يعني خيلي اوقات شك كردم حتي به اينكه اصلا صلاحي مگر هست؟اصلا خدا سرش شلوغ است.براي همين ميگويد صلاح !
من به اينها كفر نميگويم.خداي من است و من حق دارم كه هرطور بخواهم راجع به خدا فكر كنم و تا زماني كه به من نفهماند همين افكار ادامه خواهد داشت!بهرحال...اينكه كسي خودش را بفهمد يا نه دغدغه ي بزرگي ست و آنچه كه اين دغدغه را شايد تا حدودي كم كند فكر كردن به انديشه و باور هاي خودش است...
و من مطمئنم دل آرامي كه من مي شناسم بسيار اهل تفكر است و البته قبول دارم كه گاهي كار آدم از فكر و باور و همه چيز مي گذرد...