سلام دختر خوب،الحق و الانصاف خوب مي نويسي،..
رهايي ريشه ما بود
همه انديشه ما بود
ولي در آن سوي سكه تبر بر ريشه ما بود...
شايد اين جمعه بيايد،شايد...
سلام عزيز دلم خوبي؟چي تورو انقدر اذيت و بي حوصله كرده؟پريساي من تو به آدم آرامش ميدي .چرا انقدر طوفاني و نا آرومي؟!مهربونم به خدا فكر كن به عشق آسموني.همه چيز درست مي شه.همه دوست دارند.تو هيچوقت تنها نيستي.
دوستت دارم با تمام وجودم
سلام عزيزم
مي بينم که دل آرام مهربون، حسابي دريا رو طوفاني کرده ولي از يه چيزيت خوشم مياد و اينکه که کشتي ات رو حتما توي يک ساحل امن و آروم نگه ميداري...از تويي كه حسابي خوش بيني و همه رو به خوش بيني دعوت مي كني بعيد كه به خاطر يك مساله خودت رو ناراحت و تمام مردم رو هم سر و ته يه كرباس ببيني،
دختر خوب آروم باش و لي منتظر هم بمان...
سلام
جدا تموم آدما سرو ته يك كرباسن حتي من و تو و اين خصلت بشره حالا يكي كمتر و يكي بيشتر... ولي درود بر تو كه به نتيجه خوبي رسيدي كه تنها چاره ساز ما يك نفره،ولي بي تابي هم نكن چون يقين دارم ،اون يه روزي مياد و مرحم بر تموم دردهاي بي دوا...و تو همم خيلي قويتر از اين حرفايي....
هو
سلام قربون اون دل کوچيکت برم که اگه قبول مي کردي به خونه دلم ميومدي تا ابد نگهت مي داشتم و نه بهت ظلم مي کردم و نه مي گذاشتم دست ظالمي بهت برسه!
ولي تو جايي رو به اسم وبلاگت داري و کساني که همگي دوستدارتن پس تنها نيستي،و مردي که از راه قرار برسه،اون امثال تو رو در آغوش امنش فشار ميده ومهمتر خداي تو و اون مرد مهربون هم كه هنوز هست ،نمي دونم بعد از نوشته هات آروم شدي يا نه ولي برات دعا مي كنم و به نظرم بهتر بود مي گفتي لعنت به دنيا و آدماش و نه خودت ،چون مي دونم تو يه فرشته بي گناهي...