سلام پريساي مدير
حرفات رو جدا قبول دارم ولي ميدونم ،همه آدما اين حس مديريت رو ندارند و يا بهتر بگم دارند ولي بالقوه مونده،اگه تموم آدما مثل تو مدير بودن حتي بر احساساتشون مديريت مي كردند دنيا چه مي شد؟
دنياي كه همه روحها و جسمها توش سالم بود و به نظرم بتول عزيز زيادي موشكافي كرده!
از اينكه دوباره برگشتي با فكرهاي قشنگت خوشحالم.
هو
سلام پريچهر مومنه،زيارت قبول،رسيدن بخير،خوشحالم برگشتي و مي نويسي!
كاملا حرفات درسته ولي هر ازگاهي ،بعضي آدما ، حضورشون تو زندگي با عث ميشه كه تمام اصول و عقايد رو زير پا بزاري و زير آب هر چي اصل و قاعده تو زندگي و علم رو بزني.
به نظر من، دل و عقل فرمان ميدن كه فلاني رو دوست داشته باش اونم در حد افراط و اونجا است كه اين مديريت غالب ميشه ،لزوما تعادل هميشه بهترين راه كنترل نيست ..و اون معجون كه شما تموم تركيباتش رو نگفتي رو هر لحظه دوست داشته باشي كه سر بكشي، توي اون معجون عشق و علاقه هم هست كه اون تلخي ها رو پوشش ميده...و با اون عشق و احساسه كه آدمي روح و جسم سالم داره حتي تند و بدون تعادلش....
سلام كربلايي
با اين فرمولي كه دادي بعيد مي دونم كه هيچكس نمره بيست بگيره .؟البته حرفات درسته ولي احساس از اين حرفاي شما سر در نمياره اگر هم بفهمه ،زياد كنترل نمي تونه كنه .چون ما آدماي زيادي داريم كه از احساسي كه به شخص خاصي دارند به قول شما وجدان درد دارند ولي هيچ كاري نمي تونن كنن(كنترل و تربيت)و با تموم تلخيهاي معجون تنها اونو مي خوان و بله مي دونن شايد روح و جسمشون تو دراز مدت بيمار هم بشه ولي تنها اون احساسه براشون مهم در حالت كليش و نه انگولكهاي دور و اطراف...
خيلي دوستت دارم و خوشحالم دوباره برگشتي.!
سلام پريسا جونم
ميسي عارفه عزيزم عيدت مبارك و زيارتت هم قبول باشه.
منم باهات موافقم ولي
حرفاي تو در حالت ايده الشه ، هميشه گفتم بازم ميگم :وقتي احساس و عشق از راه برسه ،منطق و عقل و تعادل از در ديگه ماشين دربست مي گيرند و با سرعت دور ميشن و فكر كنم به نا كجا آباد ميرن.وآنقدر اين معجون رو مي خوان و لازم دارن كه تموم محتوياتش رو هم تحمل مي كنند!!!!!