• وبلاگ : دل آرام
  • يادداشت : بين دوست داشتن و عشق يه دنيا فاصله است!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام خانم خانما

    نيمه گمشده ما اون كسيه كه به قول تو ،ما دركنارش هيجان سالم داريم و اتفاقا با پيدا كردن چنين نيمه اي احساس خوشبختي هم تو زندگي پيداش ميشه.

    حرفات تو علم روان شناسي جايگاه خوبي داره، ولي توي ادبياتمون اين حرفا رو نمي پذيرند، با اين حال اهل ادبيات اگه به اسمي كه نظامي گنجوي روي سمبل عاشقي ادبيات(مجنون) گذاشته ،فكر كنيم مي بينيم كه حرفات كاملاً درسته

    (علاقه شديد =مجنون شدن=روان پريش )

    + رها-ج 

    سلام

    عشق سرزميني كه اگر واردش بشي ناچاري كه پناهنده بشي و راه بازگشت نداري(شايد بشه اينطوري زندان را توجيه كرد)ولي بايد بحث كرد كه اين زندان جاي خوبيه يا نه؟چون خيلي وقتا ما آدما از آزاد بودن راه به جايي نمي بريم...

    هميشه شاد،عاشق...باشي دوست خيلي خيلي دوست داشتنيم

    سلام پريساي عزيزدرباره آخرين پستت بزودي مطلبي مي نويسم واونو پيشكش تو وقلمت مي كنم .به زودي ...
    + دوست 

    هو

    سلام بر مظهر عشق

    از اونجايي كه مي دونم عقل گراي محضي ،حرفات رو درك مي كنم و تائيد . ولي قبول كن همه پسند نيست،وقتي دوست داشتن دنيايي ما آدما، تا جايي پيشرفت كنه كه باعث آرامش وامنيت و دلبستگي بشه ديگه اصلاً از كنترل عقل خارج مي شه وعقل به دنبال فرمان دل ميدوه و اگر هم مخالفت كنه بعد از كلي جنجال اغلب اوقات دل برنده...

    شايد خيلي ها هم با كلمه زندان مخالف باشن چون عشق عين آزادي و اون عقل كه دست و پاگير و ما رو زنداني مي كنه.(مثل خودت كه تمام دل رو بردي و هر چه مي كنم ...)

    + تنها 

    سلام بر همه

    به نظرم پريسا معناي عشق رو در واژه ي دوست داشتن مصادره و مستهلك مي كنه.فيلسوفان از سه جور عشق نام مي برند:دلبستگي فيليايي و دوستدارانه ،دلبستگي جنسي و تنخواهانه و دلبستگي الهي يا افلاطوني.ظاهرا پريسا اولي رو تاييد مي كنه و اسمش رو هم ميذاره دلبستگي معقول.از نظر اون دومي رده ، سومي هم كه اصلا محل بحثش نيست. من شخصا فكر مي كنم عشق به جميع انحاء خودش به هر حال با نوعي طلب اتحاد با معشوق (جسمي يا جاني) و استغراق در كمالات محبوب (كمالات مادي يا معنوي) ملازم و همراهه.

    + تنها 

    سلام بر همه

    به نظرم پريسا معناي عشق رو در واژه ي دوست داشتن مصادره و مستهلك مي كنه.فيلسوفان از سه جور عشق نام مي برند:دلبستگي فيليايييا دوستدارانه ،دلبستگي جنسي و تنخواهانه و دلبستگي الهي يا افلاطوني.ظاهرا پريسا اولي رو تاييد مي كنه و اسمش رو هم ميذاره دلبستگي معقول.از نظر اون دومي رده ، سومي هم كه اصلا محل بحثش نيست. من شخصا فكر مي كنم عشق به جميع انحاء خودش به هر حال با نوعي طلب اتحاد با معشوق (جسمي يا جاني) و استغراق در كمالات محبوب (كمالات مادي يا معنوي) ملازم و همراهه.